• [̲̲̅̅s̲̲̅̅a̲̲̅̅j̲̲̅̅j̲̲̅̅a̲̲̅̅d̲̲̅̅]

    I let it fall, my heart
    گذاشتم دلم (قلبم) بیفته

    And as it fell, you rose to claim it
    و وقتی افتاد، اومدی که صاحبش شی

    It was dark, and I was over
    همه جا تاریک بود، و من به آخر خط رسیده بودم

    Until you kissed my lips and you saved me
    تا اینکه تو منو بوسیدی و نجاتم دادی

    My hands, they were strong
    دستهام قوی بودن

    But my knees were far too weak
    اما زانوهام خیلی خیلی ضعیف بودن

    To stand in your arms
    واسه اینکه تو آغوشت بمونن

    Without falling to your feet
    بدون اینکه به پاهات بیفتن

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.