جز پیش من پیش کسی دامن نپوشی
عشقم لباسِ باز و مُستهجن نپوشی

با آن کمر که امپراطورش شریف است
قبل از عروسی با خودم ، ساتن نپوشی

پایین پُفی کوتاه آزاد بُرِش دار
بالا تنه چسبانِ وا گردن نپوشی

من را ببین یک شب که من رفتم به تهران
دوره نیفتی مانتوی روشن نپوشی

یک دفعه بی جوراب با شلوارک لی
چشم از رگ غیرت که دارم من، نپوشی

کیمونوی ابریشمی کیپائوی تنگ
سارافون بی بند و بار ای زن نپوشی

این ساق شیطان است بنیادش بر افتد
شلوار جین با ساق مَرد افکن نپوشی

با بشکن و بالا بینداز و قر و فر
چیزی که لذت میبَرد دشمن نپوشی

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.