هر وقت بار تنهایی ات سنگین شد. هر وقت کمر کلماتت شکست، هر وقت واژه هایت لال شدند، بیاید بنشیند مقابل چشم هایت و تو زل بزنی به خودت که جاری شده ای میان چشم هایش. باید کسی باشد که هر وقت بار دلتنگی ات سنگین شد، هر وقت طاقت سکوتت تمام شد، هر وقت کم آوردی بیاید بنشیند کنارت. و تو سرت را بگذاری روی شانه اش و به او تکیه دهی. باید کسی باشد، هر وقت بار خستگی هایت سنگین شد، هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد، بیاید پناهت شود و تو یکجا تمام تنهایی ات را، دلتنگی ات را، سکوتت را، خستگی هایت را و تمام بغضت را. باید کسی باشد.

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.