در هــمـسفرعـــشق..
یک بار پشت تردید های این مرد چشم بگذار خواهی دید چقدر اشک در این بازی قایم کرده است ......
روی زانوانش خم می شود اما زانو نمی زند تمام داشته های عمرش نفسهایی ست که در بادکنک های روی دوشش حمل می کند به لبخندی روی لب مشتریانش راضی می شود و به اسکناسی که روز مرگی اش را سر کند ....
(( سیــــاوش ))
روی زانوانش خم می شود اما زانو نمی زند
تمام داشته های عمرش نفسهایی ست که در بادکنک های روی دوشش حمل می کند
به لبخندی روی لب مشتریانش راضی می شود
و به اسکناسی که روز مرگی اش را سر کند ....
꧂زهرا ارشدسرای شادی꧁
(( سیــــاوش ))
کاملیا
(( سیــــاوش ))