مردی توی یک کوپه قطار با یه زن غریبه همسفر میشه
شب خانومه میره تخت بالایی میخوابه و مرده رو تخت پایینی
نصف شب خانومه میگه سردمه کاش میشد شما بری از مامور قطار یه پتو برام بگیری
مرده میگه خانوم میخوای یه امشب فرض کنیم زنو شوهر هستیم تا هر دومون گرم شیم؟
زنه یکم فکر میکنه و بعد میگه باشه حاضرم
مرده میگه پس پاشو برو خودت یه پتو بگیر یه چایی هم واسه من بیار😂😂

ایشالا ذهن منحرف توام درمان بشه🤲😉

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.