روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است
گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی؟
گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم نمیتوانم
گنجشک او را روی دوش خود گذاشت و پرید.
وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش می سوزد.
به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی.؟
گفت خودم هم ناراحتم ولی چکار کنم ذاتم اینه.
**
حکایت بعضی از ما آدمهاست
از دست رفیقان عقرب صفت
هم نشینی با مارم آرزوست
رقیه بانو❤️
ان شاء الله اون ماره نیش نداشته باشه
reza
ان شاء الله اون ماره نیش نداشته باشه
اون مارم ممکنه نیش داشته باشه. ولی حتما مار بی نیشه
رقیه بانو❤️