عطر خاک باران خورده میخواهد دلم ...
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود؟
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود؟
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود؟
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید؟
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟
زن های معمولی را بیشتر درک کنید!
زن معمولی نمیتواند هفت قلم آرایش کند تا به چشمتان بیاید!
یا کفش 7سانتی پا کند،او معمولی است...
با کتانی و تنها رژ ملایم هم جذاب میشود!
زن های معمولی را بیشتر دوست بدارید،آنها دلشان را هرجایی جا نمیگذارند.
شاید سالها عاشقتان باشند...
اما به زبان نمی آورند تا به عشقشان اعتراف کنید!
معمولی ها بهترند،بدون حاشیه...
بلد نیستند یک چیپس را با ده گاز بخورند،در عوض پایه ی صبحانه های روز جمعه تان هستند!
این زن ها موی سرشان را خودشان میبافند،
نه از سر دلبری و دلدادگی،از سر آراسته بودن ظاهرشان!
زنی که ناخن های لاک زده ندارد،
اما رنگین کمان دلش را برای روز های مهتابی با تو بودن کنار گذاشته است!
این زن ها خیلی دوست داشتنی اند،
چون تو را برای خودت میخواهند...
نه عاشق جیبتان میشوند،
نه دل باخته لکسوز زیر پایتان هستند!
اینها همان هایی هستند که حاضرند زیر باران بی چتر با معشوقشان قدم زنند!
زن های معمولی،ساده اند دوستداشتنی.../.