ای شوق تو بر شیشه ی طاقت زده سنگم
وی آمدنت عقده گشای دل تنگم
چون دل نسپارم به تو با این همه حسنت ؟
من جان و دلم پیش تو ای دوست ! نه سنگم
ای شوق رسیدن به تو مبنای شتابم
وی شور گذشتن ز تو ، معنای درنگم
من بی تو و با تو به غم و شادی ام ، آری
گه رومی رومی ام ز تو ، گه زنگی زنگم
می بافم از آن رشته ی امید درازی
روزی اگر افتد سر زلف تو به چنگم
می آیم و روزی از آن شاخه ی جادو
می چینمت ای دختر نارنگ و ترنگم !
تو پشت به پشتم ده و ــ بی دغدغه ــ بگذار ،
تا هر دو جهان داشته باشد سر جنگم
شیرین کن از آن عشق شکر ریز ، مرا کام
تا تلخی ایام ، ننوشانده شرنگم
#حسین منزوی