| meysam |
| ۸۵۹ پست |
| ۵۶ دنبالکننده |
| ۴۸,۵۶۰ امتیاز |
| مرد، متاهل |
| ۱۳۶۸/۱۱/۰۱ |
| شیطون |
| ليسانس |
| کارمند |
| دین اسلام |
| ايران، قزوين |
| زندگی با همسر و فرزند |
| سربازی رفته ام |
| سیگار نميکشم |
| گرایش سیاسی ندارم |
| سراتو |
| قد ۱۷۵، وزن ۷۵ |
رفتم تو لباس فروشی داشتم قیمتها رو میپرسیدم بعد نیم ساعت پرسید شما بازرسی؟
گفتم نه اومدم گرم شم . انداختنم بیرون!
آقا صداقت هیچ وقت جواب نمیده
سه تا خانم عروسی دعوت بودن حالا شرح لباس:
.
.
اولی گفت : من طلایی میپوشم چون موهای شوهرم بوره با هم ست بشه
دومی میگه: من سیاه سفید میپوشم چون موهای شوهرم جوگندمی با هم ست میشه
سومی گفت :من نمیام چون اینطور که شما ست کردین من باید لخت بیام چون شوهرم کچله
ما پسرا وقتی تنهاییم و واس خوردن چیزی نباشه الویت اولمون درست کردن تخم مرغه
اگر اینم نبود اینقد گرسنه میمونیم
تا مامانمون بیاد ی چیزی بذاره جلومون
دیشب ماشينمو دزد برده اومدم تو كوچه ميزنم تو سرم …
دخترهمسايه اومده ميگه نگران نباش من شماره پلاكشو برداشتم ,
الان فهمیدم چرا کسی نمیاد خواستگاریش!!
وسعت دید خانمها:
دیدن یک تار موی شرابی روی کت شوهر!
ندیدن تیر برق موقع رانندگی
وسعت و دقت دید اقایون
ندیدن تغییر رنگ موی خانم هاشون از مشکی پر کلاغی به بلوند
دیدن خراش یک سانتی روی رنگ ماشین زیر گلگیر سمت راست
الان کارشناس برنامه و مجری دارن درباره ازدواج دوم پدر خانواده بعد از طلاق حرف می زنن.
.
.
مجری:قبول دارین نامادری واژه خوبی نیس؟
کارشناس:صددرصد.
البته کلماتی اختراع شده.
مجری:مثال می زنید؟
کارشناس:بله. مثلا، جامادری (کسی که جای مادر اومده).
مجری:… سکووووووت
آخه جاااااااا مادری !
ازدواج یعنی
.
.
.
به فرزندی قبول کردن یه دختر نسبتن بالغ که پدر و مادرش دیگه نمی تونن ازش نگهداری کنن
یک داستان 18+
مردی توی
کوپه قطار با یک خانم غریبه همسفر بوده.. شب خانمه میره تخت بالایی
میخوابه و مرده تخت پایینی.. نصفه شب خانمه میگه: سردمه، کاش شما میتونستی
میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی.. مرده میگه: میخوای خانم امشب
فرض کنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه که همچین بگی نگی از
پیشنهاد بدش نیومده بوده میگه: باشه حاضرم.. مرده میگه: پس پاشو خودت برو
پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار.. شادی روح آدم منحرف صلوات….
شوهری یک پیامک به همسرش ارسال کرد :
سلام ، من امشب دیر میام خونه ؛ لطفا همه لباسهای کثیف من رو بشور و غذای مورد علاقه ام رو درست کن …
ولی پاسخی نیومد !پیامک دیگری فرستاد :
راستی ! یادم رفت بهت بگم که حقوقم اضافه شده و آخر ماه میخوام برات یه ماشین بخرم …
همسر : وای خدای من ! واقعا ؟
شوهر : نه ، میخواستم مطمئن بشم که پیغام اولم به دستت رسیده یا نه
تو کافی شاپ خوش و خرم با دوست دخترم نشسته بودیم
یهویی یه دختره اومد سمتم و گفت :
خیلی بی معرفتی بعد سه سال زندگی حالا دوست دختر داری؟ پست فطرت نامرد….
دوست دخترم که با گریه رفت…
دختره اومد گفت :
الکی مثلا ما زن و شوهریم
منم نگاش کردم تا میخورد زدمش گفتم :
الکی مثلا شوهرت دست بزن داره
گوشیه دوس دخترمو گرفتم رفتم تو مخاطبینش گفتم رضا کیه گفت دوست اجتماعی،
گفتم جواد کیه گفت همکلاسی کلاس زبانم، گفتم علی کیه گفت حکم داداشمو داره،
گفتم سعید کیه گفت آدم یه همکلاسی که نداره
گفتم مریم کیه؟؟؟؟؟
گفت: تویی گذاشتم مادرم شک نکنه
دیشب جاتون خالی داشتم یه لواشک ترش وخوشمزه میخوردم
انداختمش تو رب انار
اینقد ملچ ملوچ کردم
یه تیکه ترشش رفت لای دندونم خیلی ترش بود
بعدش یه آلوچه ترش،نمک زدم شور شد خیلی ملس وخوشمزه شد
.
.
.
مدیونید اگه فکر کنید خواستم دهنتونو آب بندازم