گر بيدل و بيدستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم
در مجلس حيراني ، جاني است مرا جاني
زان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستم
ای در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!
وندر سر من، مایه سودا، همه ی تو!
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه ی تویی و فردا همه ی تو
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
خواب شبم ربودهای مونس من تو بودهای
درد توام نمودهای غیر تو نیست سود من
جان من و جهان من زهره آسمان من
آتش تو نشان من در دل همچو عود من
جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم
هیچ نبود در بین گفت من و شنود من
جان من و جهان من، روی سپید تو شدهست
عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو
از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو
بعضی وقتها کسی هست
بدون آنکه تو را در آغوش بگیرد
یا حتی تو را ببیند
یا دستانت را در دست بگیرد
فقط با کلامش
میتواند بوسه باران کند قلبت را…
دوست صمیمی کسی است که حرفهای تو را میفهمد، پیش از آنکه زبان بگشایی
و خواستههای تو را میداند، پیش از آنکه حتی اشارهای کنی.
چون او در درونت حضور دارد.
دوست عزیزم
در این روزهای سرد غربت، بیش از هر زمان دیگری گرمای حضورت را حس میکنم.
دوست مهربانم، بابت تمام این سالهایی که صمیمانه کنارم بودی و در هر مرحلهای از زندگی یاریام کردی، از تو سپاسگذار هستم. خوب میدانم که برای به ثمر رساندن این دوستی و مهربانیهایت، تا چه اندازه از وجود خود مایه گذاشته و زمان عمرت را به من اختصاص دادهای. این را بدان که همیشه قدردان لطف و محبتهای تو هستم.
رفیق شفیقم، زندگی میتوانست خیلی سختتر از چیزی که سپری کردیم، باشد! این روزها که پشت سر گذاشتیم بدون پیوند رفاقت میان ما، میتوانست به سختی سپری شود و ما با یاری یکدیگر به آسانی از آنها عبور کردیم. این اتفاق را مدیون رفاقت هستیم و باید آن را برای همیشه نگه داشته و گرامیاش بداریم.
بهترین دوست خواهی بود حتی اگر سختی راه چشمانت را از من دور کند
و بهترینی حتی اگر طنین صدایت به گوش من نرسد…
ارزش قلب به عشق، ارزش سخن به صداقت، ارزش چشم به پاک
ارزش دوست به وفاست، ولی ارزش دوست بامعرفت من به اندازه تمام دنیاست.