دوس پسر دوستم از شیراز پاشده امده تبریز کادو تولد دوستمو بده بعد من فقط یه ماه طول کشید طرفو راضی کنم از اینستا بریم تلگرام
تنها کسی که به من اعتماد به نفس میداد دوست پسر دوران راهنماییم بود
اون زمان مامانم اجازه نمیداد سیبیلام رو بزنم،منم هی پیشش گریه میکردم و غر میزدم،اونم همیشه میگفت گریه نکن بخدا سیبیلای تو کمرنگه معلوم نیست.
رفتم کارت اهدای عضو گرفتم موقع ثبتنام ازم شمارمو خواستن، جدی دلیلشو نفهمیدم الان استرس گرفتم یهو فردا زنگ بزنن بگن پاتو بیار لازم داریم
تو خونه ي ما اينجوريه كه بابام هر جورابي
كه ببينه فكر ميكنه مال خودشه
يه بار جوراب پارازين مامانمو ورداشت گفت
اين مال من بود ، اينقدر شستيش نازك شده+_+
ﻣﻠﺖ ﭘﺎﮎ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺷﺪﻧﺎ
ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻧﮏ ...
ﺑﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺷﻌﺒﻪ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﯾﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ ...
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺎ ﮐﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﻤﺎ .... ﻓﻘﻂ ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﻮﻝﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ !!!
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﺑﺎﻧﮏ ﺑﯿﺮﻭﻧﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﻭﺍﻧﯿﺎ ..
این فرار مغزا واقعا بد دردیه و واقعا نارحت کنندست
مثلا من خودم یه بار فندوق میشکستم !!
مغزش رفت زیر کابینت کلی غصه خوردم
یه بارم یکی از فامیلا منو واسه پسرش خواستگاری کرد
.
.
.
جواب نه که دادیم مامانم واسه این که ناراحت نشن برگشت گفت : حالا دختر مام همچی پخی نیست .
یه بازی جدید کشف کردم
.
.
.
.
من شماره حساب میدم بعد هرکی پول نریزه میبازه^_^
به شوهر عمم گفتم هندزفريمو نديدي؟
گفت فكر كن ببين اگه هندزفري بودي كجا قايم ميشدی
حالا ميفهمم چرا عمم يه سال بعد ازدواجش افسردگي گرفت
حس خیلی خوبیه آدم یه نفر و داشته باشه که منتظرش باشه
من امروز تجربه کردم
تو دستشویی عمومی بودم یارو هی در میزد آقا منتظریما
حس قشنگی بود
پیرمرد تو مترو گفت من اکه خوابیدم صادقیه بیدارم کن.
گفتم باشه.
.
.
ایستگاه بعد پیاده شدم ..
ایشالا وقتی رسید کرج میفهمه که به هیچکس نباید اعتماد کنه!
پلیس منو گرفت گفت نَفَستو بده بیرون بو کنم.
گفتم :دهانم را میبویی مبادا گفته باشم دوستت دارم؟
گفت: زیبا بود، ببرینش بازداشتگاه، ترکیبی خورده
بچه بودم میشستم با نون های تو خونمون حرف میزدم بعد خیلی ناراحت می شدم که جواب نمیدادن، الآن که بزرگ شدم فهمیدم چقدر اسکل بودم اون باگتا فرانسوی بودن فارسی حالیشون نمیشد.
ﬡ Ḱᓮᗩ
اسکله
پریا
اونكه از شيراز اومد آره