❤❤❤❤❤❤❤
این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبیذ است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که: که را کشتی تا کشته شدی زار؟
تا باز که او را بکشد؟ آن که تو را کشت
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بیمن مرو
❤❤❤❤❤❤❤
دردی نهانیاست مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانیام
❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤
هوشم نه موافقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه میکنم از روی حقیقت
یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست
بسیار سمرهاست در آفاق ولیکن
دلسوزتر از عشق من و تو سمری نیست
❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤
هوشم نه موافقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
❤❤❤❤❤❤❤
❤
سودای تو را بهانهای بس باشد
مستان تو را ترانهای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانهای بس باشد
❤
ای ساقی آرامم کن دیوانه ام رامم کن
من خسته ی ایامم ساقی تو آرامم کن
گمگشده ای در خویشم ساقی تو پیدایم کن
با ساغر شیداییت سرمستو شیدایم کن
ای ساقی آرامم کن دیوانه ام رامم کن
با كار خرابات نشینی چه كنم
با گدا نشسته با شاه نشینی چه كنم
گفت از عشق گداییست
اگر شاه شدم
چون شمع خرابات شدیم
ماه شدیم
ای عشق من
گفتم تو بگو
كه من چه باید بكنم
آن چیست بگو
كه من نباید بكنم
گفتم بنویس
چه ساكتی دیر شده
گفت دیر نگو
بگو زمان پیر شده
می شد گل خنده ام به لب بر می گشت
مهتاب به تاریکی شب بر می گشت
در آتش حسرت همۀ عمرم سوخت
ای کاش که ساعت به عقب بر می گشت!
ヅ چشم هایت وقتی دروغ می گویی زیبا تر می شوند
اگر می خواهی زیبا ترین باشی همیشه به من بگو دوستت دارم. ヅ
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل
این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل
زمستان باشد و…
برف باشد و…
سوز باشد و…
نیمکت
پارک
یخ زده باشد و…
تو
در کنارم…
با وجوده اینهمه گرما
بزرگترین دروغی که
می توان به آن خندید
سرد بودن هواست !!!