حس چوب های مصنوعی شومینه رو دارم
میسوزم و تمام نمی شوم . . .
.
وقتی چاره ای نمی ماند!
وقتی فقط میتوانی بگویی
هرچه باداباد
حتی اگر دل کوه هم داشته باشی
گریه ات میگیرد …
بچه که بودم می دیدم که بچه ها به قطار سنگ می زنند
بعدها فهمیدم هر کسی که در حال حرکت است، سنگش می زنند …
به بعضی ها حتی فحش هم نباید داد
باید خندید و رد شد
حواست را جمع کن و ببین وقتی برنده میشی کی واست دست نمیزنه
یک حرفهایی می ماند بیخ گلوی آدم
می ماند و فریاد هم نمی شود
می ماند و بغض هم نمی شود
بغض یواشکی حتی
بغض آخرِ شب توی رختخواب که اشک شود آرام
می ماند بیخ گلوی آدم، هیچ چیزی نمی شود اصلا
می ماند و یک خنده هایی را، یک لذتهایی را کمرنگ می کند
می ماند و سایه می اندازد روی هر چه بعد از این…
.
خستگی را زندگی کرده ام
می خواهم کمی هم زندگی را خسته کنم !
ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم ﺑﺎشیم ولی یادمان باشد که ﺁﺧﺮﺵ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻄﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﯼ ﺭﻭﯼ سنگ ﻣﺮﻣﺮ ﯾﮏ ﻣﺘﺮﯼ ﺧﻮﺍهیم ﺷﺪ !!!
چه سخت است تنگ ماهی بودن
اگر بشکنی قاتلی و اگر نشکنی زندانبان
خوش به حال آب !