اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد
مبارک باشد اما ذلبری انذازه ای دارد
تغافل برد از حد شوخ چشم من نمیدانم
جفا قدری ستم حدی و جور اندازه ای دارد
محبت را لب خاموش و گویا هردو یکسان است
چو بلبل آتش پروانه هم آوازه ای دارد
اگر سودای لیلی بر سرت افتاده مجنون شو
که هر شهری به صحرای جنون دروازه ای دارد
مشو در بند شهرت ور شوی گوشه گیری کن
که عنقای قناعت قناعت هم بلند آوازه ای دارد
دل مجذوب خود را بیش از این مششکن
که در قانون خوبان امتحان اندازه ای دارد
استاد شهریار

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.