وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شبهای جدایی
بزم تو مرا می طلبد آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی
تا در قفس بال ئ پر خویش اسیر است
بیگانه پرواز بود مرغ هوایی
عمریست که ما منتظر باد صباییم
تا بو که چه پیغام دهد با د صبایی
ای وای بر آن گوش که بس نغمه این نای
بشنید و نشد اگه از اندیشه نایی
آواز بلندی و کسی نشنودت باز
بیرونی از این پرده تنگ شنوایی
در آینه بندان پریخانه چشمم
بنشین که به مهمانی دیدار خود آیی
بینی که ری از تو به رویت بگشاید
هر در که بر این آینه خانه بگشایی
چون سایه مرا تنگ در آغوش گرفتست
خوش باد مرا صحبت آن یار سرایی
Silence
سلام ...
لااایک مثل همیشه عزیز ...
محمد
سلام بر سایلنس عزیز
Silence
ممنون عزیز ، خوبی شما ؟
محمد
الحمد لله خداحافظی کرده بودین نگران شذیم ولی خوشحالیم که دوباره درجمع دوستان تشریف دارین
Silence
سایلنس که نگرانی نداره عزیز ...
یه هفته بله ...
خواهش عزیز ...
محمد
به گفته قدیمی ها هزار نفر بیاد یک نفر نره
Silence
قدیمی ها خوشگل گفتن عزیز ولی ...
بازم لایک بهت ...
محمد
ممنونم اوقات خوش
Silence
زنده باشی عزیز ...
به همچنین ...