Cm
.
.

  • niloofar

    داشتم فکر میکردم چرا زندگی دو نفر در دو گوشه‌ی دنیا انقدباید متفاوت باشد. ما در مدرسه هایمان هیچوقت کلاس رقص و باله نداشته‌ایم! هیچوقت کارگاه نجاری نداشته‌ایم! ما هیچوقت کلاسی با تمامی آلات موسیقی نداشته‌ایم! ما هیچوقت در سلف مدرسه نچرخیده‌ایم تا در ظرف هایمان خوراکی های خوش آب و رنگ بریزند تا با اکیپمان سر میزی بخندیم و شاد باشیم و از پسر خوش قیافه‌ی تازه وارد یا در مورد دختر مشهور و باهوش مدرسه صحبت کنیم...
    ما هیچوقت پارتی آخر سال نداشته‌ایم! ما هیچوقت روز آخر مدرسه کلاه هایمان را به هوا نینداخته‌ایم! ما همیشه بازخواست شد‌ه‌ایم، برای ناخن هایمان، برای موهایمان، برای...
    ما هرگز نفهمیدیم تمیز بودن صورت چه منافاتی با شخصیت آدم دارد؟
    ما پدرمان در آمد بس که موهایمان را از ته تراشیدیم ما هرگز نفهمیدیم جنس مخالف شاخ و دم ندارد و مثل ما آدم است و میتوان با او بدون فکر ها و نیت های شوم دوست شد و به او اعتماد کرد. راستش جنس مخالف هم هرگز این را نفهمید!
    ما شیرین ترین روزهای نوجوانیمان با کابوس امتحانات و کنکور هدر رفت!

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.