_بلدی‌پابه‌پام‌دیوونگی‌کنی؟!

اونم‌بعد‌کمی‌مکث‌گفت:
توبگوزیربارون‌بی‌چتر‌وبی‌کفش.
بگو‌زدنه‌زنگ‌خونه‌های‌مردم‌سرصبحی.

بگورفتنه‌کافه‌بی‌کیف‌پول‌و‌شستنه‌ظرفها
بگومحال‌ترینی‌که‌به‌ذهن‌هیچکس‌نرسیده‌‌و

واسه‌امتحانه‌دیوونگیه‌من‌میخوای‌خلقش‌کنی‌
همه‌روپایتم.تو‌فقط‌کنارم‌بمون!😌

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.