باتمامِ خمیدگی‌ام از سرِ نبودنت ثانیه‌ای نیست که بتوانم سوالِ "من چگونه قبل از او زندگی کرده‌ام" را از ذهنم دور کنم.
این نه کارِ من است و نه خاصیتِ عشق.
کاش می‌شد قلبم را درونِ سینه‌ات بگذارم، تا وقتی که نامت را با هر تپش تکرار می‌کند با چشمانِ من خودت را در حالِ دویدن با موهایِ باز یا وقتی که خوابی ببینی، تا بفهمی چقدر محکم بوده‌ام و امیدوارم بعد از این‌که عاشقت شدم، مرا ببخشی که هنوز هم بدونِ تو نفس می‌کشم.

عادل_رستمکلایی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.