‏يه آرايشگاه خيلى معروفى بود كه فقط روزى ٥-٦ تا عروس داشت،
يبار اونجا بودم يكى از دامادها اومده بود دنبال زنش،

يكى از كاركنهاى ارايشگاه از پنجره پرسيد خانمتون كيه ببينم آماده هستن،

پسره گفت فرق نميكنه هر كدومشون آماده ست بده ميبرم،
ديرمون شده ملت منتظر شام هستن

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.