می گویند مغروری !
نمیدانند غرور پوششی ست برای پنهان کردن زخم های درونم..
می گویند ساده ای !
چون یادگرفته ام بی توقع دوست بدارم و بی منت ببخشم...
می گویند ساکتی !
نمی دانند نگاه خسته ء من گوش خراش تراز هرفریادی ست...
می گویند سردی !
نمی دانند گرمای محبتم را به دستان دیگران بخشیدم و در آخر خودم از سردی رفتار آنها یخ زدم...
کاش آدم ها می فهمیدند ؛
اگر زودتر از آنها دلبسته می شوم ؛
اگر بیشتر از آنها محبت می کنم ؛
اگر به روی همه آدم ها لبخند می زنم ؛
اگر زودتر از آنها دلم ترک برمی دارد ؛
اگر کمی بیشتر از آنها اشک میریزم
و
اگر سخت تر از آنها فراموش می کنم ؛
بخاطر این است که سنگ بودن را نیاموخته ام ...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.