من زنده ام هنوز.....
درد میکشم و لب به دندان می گزم
و در سکوت لبخند بر صورتم نقاشی میکنم
که مبادا تو اخم هایم را دوست نداشته باشی....
نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد ، هست
حرف هست
عشق هست
بغض هست
درد هست !!!

اما ...
چه بگویم وقتی
نه در آرزوهایت حرفی از رویای با من بودن است
نه در روزهایت تلاش ِ داشتن ِ همیشگی ِ من ...!

گمان مبر همیشه حوالی خواب های تو بیدارم
گمان مبر که همیشه عاشقانه می نویسم
و می خوانمت ، روزی خواهد رسید که دیگر نیستم ...

عشق ...
به زخم که برسد ،
سکوت می شود ....
زخم که عمیق شود ،
درد می شود ....!،
بدخیم میشود...
مرگ می شود!!!


من
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم سکوت می شوم ....
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق و عمیق ت%

پسند

بازنشر