خوابم میاد کمی صندلی رو میبرم عقب پشتی صندلی رو میخوابونم و لم میدم به صندلی ((صدای موسیقی تو ماشین میپیچه...خواهم تو شوی ...محبوب دلم...چون نرگس مست ...دیوانهء من)) مال فریدون فروغیه...این اهنگو سالها پیش تو جوانی گوش کردم.....

با صدای قژ قژ لولای در به خودم میام
میخوام از رو تخت پا شم ..عه بازم نمیشه چشمامو باز میکنم دوباره تو همون اتاق سفیدم با همون نور سفید خیره کننده
آخخ خخ خخ سوزش ریزی تو ساعدم حس میکنم
÷آنژیوکت نباید بیشتر از ۳ روز تو رگ بمونه
:چی میگی؟ (صدام خفس دهنمو بستن)
÷هه هه هه هه نمیتونی حرف بزنی آقققا سینا
اووووووف باز یه سوزش تو ساعدم
÷این آنژیوکتت زخیم تره سوزنش
اینقدر وول نخور دگ
: این کیه خدایا باز من کجام.چرا منو آوردنم اینجا
سعی میکنم دستمو از تو بند آزاد کنم فایده نداره
مثل یه هالهء سفید دور میشه و دوباره صدای قیژ قیژ لولای در
عجیبه اصلا صدای پاهاش نمیاد انگار داره رو ابرا راه میره
چشمم میفته به محتویات سرم زرد مایل به نارنجیه
چک چک قطره های سرم منو یاد آهنگ استاد بزرگ آواز تاجیکستان
استاد دلیر نظر اف میندازه...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.