بابا...خسته ام بابا... از این آدمها

چشم بابا چشم ... دیگه ساکت میشم

دیگه هیچی نمیگم

دیگه غر نمیزنم

بازم سکوت میکنم

مثل همیشه شکایت هام بمونه وقتی خودتو دیدم

وقتی اومدم پیشت

اگه میدونستی چقدر حرف

چقدر درد دل دارم

چقدر شکایت دارم از این و اون

چقدر دلم زخمی شده از روزگار

فکر میکنی اونموقع حوصله شنیدن همشو داری؟

یا بازم میگی آروم باش بسه دیگه

بعدم بغلم میکنی سرمو میچسبونی به سینه ات

منو با ضربان دردناک قلبت آرومم میکنی

تا دیگه هیچی نگم

باشه بابا ببخش منو

مثل همیشه که میبخشیدیم

دلم برای یه درد دل ساده تنگ شده بود .
اینجا هم بهترین جا برای گفتن حرفهای نگفته دلم بود .
برای گفتن کلمه بابا دلم پر میکشیه .

برای گفتن این کلمه اینجا بهترین جاست ...

اینجا که دور از چشم خیلی هاست....

بی دغدغه از عزیزترین گفتن چقدر لذت داره ...

دلم بی نهایت براش تنگ شده .

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.