و آنچه هنگام درو حاصل ماست
لعنت و نفرت و بیزاری است
روزگاری است که خوبی خفته است،
و بدی بیدار است..
و غزل های قناری ها
خواب جت ها را آشفته است
غزل حافظ را می بندم؛
از پس پرده اشک
خیره در مزرعه خشک فلک می نگرم
می بینم..
در دل شعله و دود
می شود خوشه پروین خاموش!

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.