راننده خواب آلوده بوده و با سرعت به ماشین مقابل کوبیده بود.
دو تا از مسافرهای خودش و سه تا از سرنشین های ماشین مقابل را به خواب آخری برده بود.

یکی شان را می شناختم.جوان بود و زندگی را دوست داشت. پنج دنیا در یک لحظه به آخر رسید....

پنج دنیا به آخر رسیده  و دنیاهای بسیاری پر از زخم و چاله و تلخی شده
قصه ای که هر روز تکرار می شود.

 هزار بار هم که این اخبار پخش شود نه کسی پایش را از روی گاز بر می دارد نه فرصت خواب آلودگی و نشئگی را از دست می دهد... مقصر همواره دیگری است. دیگری ِ بزرگ...

گلایه اضطراب را می کاهد و فشار مسئولیت فردی را کم می کند مقصر آن دیگری است... دیگری ِ بزرگ...

 پسرک ِ راننده ی وانت که قرار بود تجهیزات کلینیک را تحویل بدهد شلوغش کرده بود و با عجله اصرار  داشت کرایه اش را بگیرد و برود.همکارم به او مشکوک شد و جعبه ها را با دقت بررسی کرد.کاشف به عمل آمد که یکی از قطعه ها نیست.
 قطعه ی کوچکی که چندین میلیون تومان قیمت داشت.
پسرک کم سال بود و ظاهر مرتبی هم داشت...

نمی دانم چند نفر از کسانی که مدام از اختلاس و فقدان مدیریت و کم کاری ها می نالند و نوشته های پر از گلایه از وضع موجود را پی در پی انتشار می دهند کارشان را درست و اصولی و با دقت انجام می دهند؟
 انگار انتشار خبر اختلاس ها و سوء مدیریت ها بیشتر تبدیل به مجوزی برای کم کاری و حتی بدکاری شده.

ما خوبیم.دیگری ِ بزرگ بد است.
دیگری ِ بزرگی که مقصر تمامی نبودن ها و نشدن ها و نتوانستن های ماست.

ما به حق خود نرسیده ایم.با این همه استعداد باید جای بهتری داشتیم!

 همین است که شبها را تا دیروقت بیداریم و در فضای مجازی فوروارد و گلایه می کنیم و صبح بی انگیزه و خواب آلود به محل کار خود سری می زنیم و همگی، دیگریِ بزرگ را لعنت می کنیم

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.