گاهی اگر زندگی دلش خواست مکث کند،
پاپِی نشوید که هل بدهیدش جلو
بگذارید لحظه‌ای را توقف کند،
دراز بکشد بین دو اتفاق..!
رها کنید این با شتاب پیش رفتن را
کِش بیائید میان حادثه‌ها،
دست بیندازید توی جیبتان سوت بزنید و خیابان‌ها را فتح کنید..
و بسپارید خودتان را به خیالِ خوشِ آسودگی
شاید زندگی آن نغمه‌ی جادویی که برایتان حبس کرده است در گلو را،
به همین زودی،
پشت این مکثِ کش‌دارِ بدِ حادثه‌ها
رها کند توی سرنوشت‌تان..!

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.