نوری از دریا شناور آمده

روی کلکی از صنوبر آمده


از خلیجی با زبان پارسی

یا عرب از عمق احمر آمده


ای فریدون‌ ایرجت امشب زلال

مثل اشک از چشمها در آمده



خسته و زخمی چنان آواز قو

بی نفس بی جان و پرپر آمده



از میان شعله های کشتی ام

رنگ جان های معطر آمده


تا دنای قاتل و سردم رسید

سردتر از آه مادر آمده

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.