به تمامِ نحسیهایی
که در سیزده به جا ماندهاند،
سلامِ بختهای باز نشده را برسان و
از هفت سینی برایشان بگو که
سال تا سال..، جایِ خالیات در آن
به لطفِ قابِ عکسِ کنارِ قرآن، پُر میشود..
با کدام آرزو.. کدامین عشق
دلِ تمام سبزهها را
از گره زدن آب کنم..،
وقتی این روزها
هیچ سبزه ای، گِره خوردهتر از
علفهای سبز شده در
زیر پای عاشقانههایم نیست..
میدانی
از همهٔ سالهای بیتحویل که بگذریم،
این گره زدنها
تنها آرزوهایم را کورتر میکنند.. و
این سیزدهها،
تنها مرا دربهدرترِ عشقی از دست رفتهتر...f