کاش میشد بگویم که خواب دیده ام،
تمام آنچه را که نباید به چشم میدیدم.
کاش تمام این پریشانی و ویرانی
تصورات خام و دروغین کودکیَم بود
که بعدها میفهمیدم هیچ یک واقعیت نداشته اند.
کاش از پیش میدانستم
کجای فیلم زندگیَم
باید چشم‌هایم را ببندم و گوش هایم را بگیرم.
کاش میشد بدانم دست کدام آدم ها را باید رها کنم و دست کدام ها را بچسبم.
کاش آینده ای از من وجود داشت
که مجبورم کند
بگذرم؛
از هر کس
و هرچیزی که
لیاقت بیشتر از آن را دارم.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.