برای قلب تو،
هرگز چراغی قرمز نخواهد شد!
کلمات همیشه پشتِ خطوطِ لبانت پنهانند!
و من تو را در مِهی غلیظ می نویسم
در پیراهن طلایی صبح!
حالا که من کلمات را 
در دستان خورشید حبس کرده ام،
حروف سرگردان 
در برابر چشمانم رژه می روند
تا رها شوند 
از شعری، که در من پنهان مانده
از نوازشِ بوسه هایِ تو ...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.