وسط هذيون زمان کران و قطع کرد حد

نبسته دروازشو آسمون به اين جهان

نمونده پاي اعتقادش عاشق

بيگانه هاي بي کران ميسازنش دوباره از باد بادبان...

دوباره کاف قاف قاف قاف

هزاره پر از ترسه شهر

مُلبس  به برگ

جنگ شروع ميشه از اولين اختلاف

حرف ستاره ها ناله ي باد

اولين شيدا رو ميکنه شبه جاودانه وِجدان سفيد...

ناميرائه قاتل سرخ

به زير ميکشه تيره ي خالي از مغزو

دايره ي مرئي خاطره ساخت از فتح ها

آرمان گراي طالب صلح با بمب و موشک نه

ديده عميق تر ياراي فرار دل نه...

قراره بيشتر من هواي ديدم پر از غباره پوچيه

بليط خروجم حس ، نميکنمش نميرسم بهش...

توو آسمون هفت رنگش

قضاوتم ميکنه خالق اين چند خط شعر...

بخاطر خط بد فرشته جهنمش باز ميشه برام و بخار ميشه تنم

يا هنوز يه راه ديگه هست برگردم

متنفرم از اول از چند باره هاي خودم کجاشو بد کردم

توو فکر اجتماعِ نخ حافظ تنش بودم که رد کردم هوس

دوباره ثانيه ها برگشتن عقب و من منم

اين منيت جدا نميشه از تنم

من ديده مسير طولانيه اين شبنمم که ميشينه رو کاغذ

بي حد و اندازه هاي اين باور لعنتي جا نميشه توو کتابم

با خط خوش مينويسمش اشتباهم...

مصون  از زوزه هاي بادم

ميرا ترين ، بانو با چشمش به چشمم زيباترين

پوچ از دايره ي احساس يه حادثه

يه نور کم سو نميشه واسم ادامه که

من گيرا ترين توو اين حادثه آرامش ابدي ميشه اولين انتخابم

نه آخرين من خود اشتباهم...

و تو مني و اين تويي که اميد آخرين باوري

ما توو اين بازي دو طرفه بي داوريم

و تو متوهم اولين قضاوتي

چه راحتي ميگن آدمي...

#بیگانه 


پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.