خبرت هست که دلتنگ نگاهت شده ام
بی قرار تو و چشمان خمارت شده ام

خبرت هست دلم مست حضور تو شده
عاشق و شیفته ی زنگ صدایت شده ام

خبرت هست که باران بهارم شده ای
چون پرستوی مهاجر نگرانت شده ام

خط به خط زنده گی ام پر شده از بودن تو
خبرت نیست و شادم که فدایت شده ام


درسته گفتی حلالم نمیکنی اگرقربون صدقت برم

ولی راستش رابخواهی خیلی وقت پیش

جونم برات رفت

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.