شب كه ميشود...
تمام خيالم را مي دوم...
آن قدر...
كه مي افتم...
جايي دورتر از خيالت!...
بشكن من را...
كه حتي از شكستنم صدا نمي آيد...
من احساس را در سكوت زنجير كردم...
و در پشت نگاهم پنهان...
و چه سخت است نگاه را خواندن!...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.