با این که عمری پیشمی

امّا بازم ، غریبه ایم

همدیگرو نمیشناسیم

بی خبر از همدیگه ایم


هر چی برای من میگی


خوب می دونم که دروغه


از من و دل بی خبری


از بس که قلبت شلوغه


یه روزی عاشقت بودم


با همه قلب و تار و پود


تموم آرزوم بودی


به زیر گنبد کبود


آرزوم بود با تو باشم


 شب رو باهات سحر کنم


نماز عشقی بخونم


این دلُ در به در کنم


مشکل من این بود که تو


برای دل پا نبودی


شاید کنار من بودی


امّا تو اینجا نبودی


من بودم و سادگی هام


هزار تا امید ، توو دلم


توو ذهن من امید بودی


 نبودی حلّ مشکلم


اینو بدون که این روزا


بالاخره میآد میره


یه روز میآد که قلب تو 


به یاد قلبم میمیره!

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.