سعادتمند

دئدیم:ای غنچه دهن ،کونلومی قان ایله میسن دئدی:«بیجا یره عشقمده فغا.. بیشتر

سعادتمند
۱۸ پست
۶۵ دنبال‌کننده
۱,۰۴۳ امتیاز
آروم و عادی

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی، بر زلف او عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من
غافل شود از یاد من
قدرم نداند
فریاد اگر، از کوی خود
وز رشته گیسوی خود
بازم رهاند.
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
در پیش بی دردان چرا؟ فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای ز دل با یار صاحب دل کنم
وای به دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد
از گل شنیدم بوی او، مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او، در کوی جان منزلم کنم
وای، به دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که در گرداب غم، از فتنه گردون رهی
افتادم و سرگشته چون امواج دریا شد دلم
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
مهم نیست که چه میشود
مهم این است که تو کنار منی
و من بیست سال بعد
تو را مثل اسطوره های زندگی ام دوستت دارم
یعنی پس از دیدنت
و پس از آشناییمان
هر جا و از زبان هرکسی اگر حرف کوه باشد
من یاد تو می افتم
هر وقت نیاز به تکیه گاه باشد
تنها و تنها محتاج تو هستم
و من این نیاز را بیشتر از خودم
بیشتر از متل قو
بیشتر از جاده چالوس
بیشتر از هر چیزی که دوستش دارم دوست دارم.
دلم یک باغ پر نارنج
دلم آرامش ترد و لطیفِ صبح شالیزار
دلم صبحی، سلامی، بوسه‌ای،
عشقی، نسیمی
عطرِ لبخندی...
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی
دلم شعری سراسر دوستت‌دارم
دلم دشتی پر از آویشن و
گل پونه می‌خواهد...
دلم با تو بودن را میخواهد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
" نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدمی بردار : سکوت گورستان رامیشنوى؟
دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ...
میرسد روزی ک هرگز در دسترس نخواهیم بود ...!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ
ﻋﻤﯿﻖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
بودن را
ﺑﭽﺶ
ﺑﺒﯿﻦ
ﻟﻤﺲ ﮐﻦ
ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن....

آرامش و لبخند گره خورده با تقدیرتاڹ باد
دلتنگم
دلتنگ عشقی سوخته... دلتنگ کسی که هم مجنونش شدم هم لیلایش
اسیرم ... اسیر تردید ...
شبم پر از هوای دلتنگی و روزم پر از نفس‌هایش ...
چه کنم؟ بغضم را انکار کنم؟ عشقم را اعدام کنم بر صلیب فراموشی و جبر؟ چه کنم؟ عاشقم ... عاشقی دل سوخته
عاشقی پر از هوای یار ... یاری که خالی از هوای من است
سکوت میکنم، سکوتی تلخ، پر از حسرت، حسرت دیدن روی ماهش ولی چه کنم اوست که پر از هوای جداییست
سلامی بسیار زیبا

������*ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ*
ﺍﻭّﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

������*ﺩﻭّﻡ ﺑﻪ ﺷﻪ ﻧﺠﻒ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ*
ﺭُﺧﺴﺎﺭ ﻋﻠﯽ ﺷﯿﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﺯﻫﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﺠﺎ ﺗﺮﺑﺖ ﺍﻭﺳﺖ*
ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﺴﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺳﻼﻡ*
ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺩﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻔﺘﻪ*
ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﮔﻔﺘﻢ ﺯ ﺣﺴﯿﻦ ﭼﻮﻥ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺳﺠﺎﺩ*
ﺁﻥ ﭘﺎﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﭘﺲ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻢ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ*
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﺻﺎﺩﻕ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻮﺩ*
ﺁﻥ ﺣﻨﺠﺮﮤ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺿﯿﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺎﻇﻢ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ*
ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﺭﻭ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺸﻬﺪ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ*
ﺩﺭ ﻃﻮﺱ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﻟﻐﺮﺑﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺗﻘﯽِ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﺩ*
ﻫﻢ ﻫﺎﺩﯼ ﻭ ﻋﺴﮑﺮﯼّ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺮﺳﯿﻢ*
ﺁﻥ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻫُﺪﯼ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
������*ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻋﺮﺵ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ*
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ������
������ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم������
" چقدر رنج اور است که به کسی قولی بدهی و نتوانی انرا انجام دهی. و چه سخت است ناتوان بودن برای انجام کارهای خیر.

خدای من! میدانی که در قلبم ارزوهای زیبایی دارم .ارزوهای قشنگ برای تمام مردم دنیا .

ارزوی سلامتی تمام بیماران - ارزوی خوشبختی و ارامش تمام جوانان- ارزوی صلح و امنیت برای تمام دنیا.

اما چه کنم که فقط ارزوهای تو خالی است. و من ناتوان تر از انم که کاری از دستم ساخته باشد.
تنها یک کار از من ساخته است و انهم دعاست. دعاهایی که از زمین به اسمان میرود. و تو جواب گوی انی.

خدای مهربانم ! این را نیز بخوبی میدانم که تا زمانی که اراده و مشیت تو نباشد ما بندگانت

همین دعا را هم نمی توانیم بکنیم. و زبانمان قاصر خواهد بود. خدای این جهان لایتناهی

بیا و با عظمتت ما را در یاب . و یاریمان کن که جز حق را نگوییم و جز حق را نخواهیم.

یا حق.
خدایا
دیشب خواستم بابت هر گناهی که کرده ام شمعی روشن کنم...
سوختنش را ببینم و جهنم را یادآور شوم...
اما گناهانم آنقدر زیاد بود، که ترسیدم دنیا را به آتش بکشم!
خدایا...!!!
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر دلی که شکستم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و و من به شانس نسبت دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد وتو را مقصر دانستم:
مرا ببخش...

خـدایا :
منم منم هایم را نبیـن ....
خودت خوب می دانی

"من بی تو هیچـــم
بازنشر کرده است.
به آنهایی فکر کن که
هیچگاه فرصت آخرین نگاه وخدا حافظی رانیافتند
به آنهایی فکر کن،که در حال خروج از خانه،گفتند:
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.
به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"،
و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.
به دوستانی فکر کن که
دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.
به افرادی فکر کن که
بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.
من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می کنم.
من برای تمام بازماندگانی که
غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که :
آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.
به افراد دور و بر خود فکر کنید ...
کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.
قدر لحظات خود را بدانید.
حتی یک ثانیه را با فرض
بازنشر کرده است.
صبور باش
آن زمان که روزهای تو ره بدان جا نمی برند که باید
وقتی که حجاب ابرهای انبوه آسمان را
نهان می دارد
و راه که بر آن گام نهاده ای دشوار می گردد
و نا هموار
باری صبور باش
و چون آن که بر آن می کوشی برنمی دهد
هنگام که گرفتگی پیشانی بر گشادگی لب
فزونی می یابد
و آن لحظه که می پنداری همه چیز فرو می پاشد
آری صبور باش
نومیدی اگر گاه به دل نشیند چه باک
دست از طلب نباید داشت
که خورشید همواره در آسمان است
پیوسته در جایی می درخشد
دست فراز آر به جان بکوش
پرده های ابر بدر
و پیوسته به خاطر نگه دار :
هر روز به تمامی فرصتی دیگر است
تنها بردباری پیشه کن به اطمینان
که بخت همواره یار تو خواهد بود
بازنشر کرده است.
دلتنگ که می شوی
هرکاری از دستِ بی چاره ات بر می آید
مثلا
گوشی را برمیداری
یک پیامِ کوتاه
یک تک زنگ
یک
- من هنوز هم اینجا دلم آنجاییست که تو هستی -
دلتنگ که می شوی
فال می گیری
چشمانت را می بندی
می گویی :
- می شود بگویی او دلش تنگ هست یا نه ؟ -
و حافظ هم که انگار دلش به حالِ بی قراریت سوخته است می گوید :
- یوسفِ گمگشته باز آید به کنعان غم مخور -
و همانجاست که می باری و در دل می گویی
یوسفِ من اصلا گم نشده حافظ جان
یوسفِ من جایی حوالیِ همین نزدیکی ها
مرا گم کرده
دلتنگ که می شوی
می فهمی
همه ی این روزها که با خودت گفتی
- یادم تو را فراموش -
بیشتر معنایش برایت این بوده
- یادم خودم را فراموش
یادم احساسم را فراموش
یادم دلم را فراموش -
بی آنکه بدانی این ها فراموش نمی شوند
ساکت می شوند
آرام می گیرند
آتش می زنند ...
گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم می گویم:
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم می گوید:
بشکن دیواری که درونت داری!
چه سوالی داری؟
تو خدا را داری
و خدا...
اول و آخر با توست...
آموخته ام که وقتی ناامید میشوم
خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود
و عاشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار شوم .
لینک تلگرام من
محبت یاشا باخماز . آقارمش باشا باخماز . گل نه قدر گوزل اولسا . گوزل یولداشا چاتماز . چله گلیر قارینان . قارپیزنان نارینان . مبارک دی بو چله . یولداشینان یارینان .
چله گجز قاباخجا مبارک اولسون