Saeed
۹۱ پست
۴ دنبال‌کننده

تصاویر اخیر


یه وقت زشت نباشه ما چالش حرف ناشناس نزاشتیم
اینم چالش من
دیدگاه غیرفعال شده است.

یادمان باشد :
وقتى كسى را به خودمان وابسته كردیم !

در برابرش مسئولیم ...
در برابر اشكهایش ؛
"شكستن غرورش" ...
لحظه هاى شكستنش در تنهایى
و لحظه هاى بى قراریش ....

ازدور دوستت داشتم !

بی هیچ عطری

آغوشی

یا حتی بوسه ای

تنها دوستت داشتم...

اما حالا اگه دور شی...

چه کنم با اینهمه وابستگی...


פֿـבایـآ وقــتـے בلت مـے گـیره چیڪار میکنـے...
میرے یـﮧ گوشـﮧ مـے شینـے....
هـے با نگـآت بازے مـے ڪنـے ڪـﮧ...
یـاבت برـﮧ مـے פֿـواستـے گـریـﮧ ڪنـے...؟!
یـﮧ لیواלּ آب مـے خـورے ڪﮧ ...
همـﮧ بغضـاتـو قـورت بـבے...؟!
انـوقت یـآבت میـآد خــבایـے و بـایـב تنهـا باشـے...؟
פֿـבاجـوלּ לּـمیــבونـے...
ایـלּ روزا چقــد פֿـבا بوבمــ

یه وقتایی ..

یه جاهایی ..

یه حرفایی ..

چنان آتیشت میزنه...

که دوست داری فریاد بزنی ...

ولی نمیتونی !

حتی دیگ نفس کشیدن هم برات سخت میشه!

تمام وجودت میشه بغضی ک نمیترکه

به این میگن :

" درد بی درمون "

 


من و تو کاملا شبیه همدیگه بودیم با این تفاوت که من تو رو دوست داشتمو تو هم اونو دوست داشتی...

من و دل آمده بودیم به مهمانی تو
هر دو لبریز غزل غرق گل افشانی تو

دلکم عرض ادب کرد و همان گوشه نشست
من همه محو دل و او همه حیرانی تو

شب شعری که به پا بود در آن صبح لطیف
برد ما را به تب خیس و غزلخوانی تو

من دچار تو شدم وقتی نگاهم کردی
دل گرفتار همان موسم بارانی تو

چشم تو خلوت خوبی است اگر بگذارند
من و دل زائر آن معبد روحانی تو

روزی سرشار تر از حس شکفتن در باد
روز آغاز من و خلوت عرفانی تو

آسمان نیز ورق خورد همان روز که باز
من و دل آمده بودیم به مهمانی تو

‏هممونم یه "شاید مزاحمش باشم" درون داریم كه هميشه جلومونو ميگيره.

اگر دیداری هم نباشد

حتی اگر لمسی هم نباشد

بی‌دلیل برای بعضی‌ها همیشه

جایی در دل‌هایمان هست


لب فرو بستم

ولی در سینه ام فریادهاست


‏خودت که نه  ولی عکسات میدونن چقد دلم واست تنگ شده...


‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌

از تو تنها یک حس مانده با من امشب

که تو را گم بکنم پیش بیهودگی احساسم

آخرین بار، سلام.

آخرین بار،

خدا حافظ تو


بعضی ها را دیده ای؟!
چه خوب بی تفاوتند نسبت به آدم!
آنقدر که حسودی ات می شود کاش تو جایشان بودی،
ازبس که قشنگ عینِ خیالشان نیست ...!

نمیدونم تا حالا کسی به من
مثل تو نگاه کرده یا نه،
اما من به هیچکس اونطور که به تو
نگاه میکردم، نگاه نکردم