در این باغ کوچک چرا

چرا صدای تبر قطع نمی شود چرا صدای افتادن ؟

تا کی به سوگ سروها بنشینیم تا کی به سوگ صنوبرها

در این باغ کوچک مگر چند

سرو صنوبر هست

که دندان برنده ی تبر از شکستنشان سیر نمی شود ؟

دیری نیست همین جا

سه سرو فروغلتیده داشتیم

غزاله ، مختاری ،‌ پوینده

چرا دوباره صدای تیر ، پس چرا ؟

پریروز گلشیری

دیروز رحمانی

امروز احمد شاملو یعنی هفتاد سال شعر مجسم

تا کی ، پس تا کی

این سروهای زنده این بانوان فرخنده مریم ، سیما ،‌ فرزانه ، آیدا

در سوگ سروهای خفته سیاه بپوشند

و دل های صنوبریشان را

در اشک داغ به گرسنه ی ابدی ، خاک بچشانند

بس نیست ، نیست دیگر مگر چند سرو صنوبر ؟

دندانت بشکند تبر

احشایت بپوسد خاک ! خاک خاک بر سر

اما صدای تبر قطع نمی شود

در خواب و بیداری صدای تبر قطع نمی شود

و باغ کوچک ما می لرزد در خویش و می گرید در خویش



منوچهر آتشی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.