moien.sadeghi

هرچه کنی به خود کنی گر همه نیکو بد کنی

تو خیابون زیر نور چراغا ساعت از نصفه شبم گذشته بود

جز منو تنهاییو پیاده رو
خبر از عابر دیگه نبود
بادی که درختارو تکون میداد
روی سنگ فرشارو برگ پوشونده بود
مثل هرشب دوباره دلتنگی
منو سمت خونتون کشونده بود

ما واسه خوب بودن زیادی شریم

معین امید بگم برخیزید؟

تا دیروز عقابو شیرو پلنگ بودن


امرو ما کوچیکا خدامون بزرگه

خدا نصفتون کنه

سر کردم شبارو خمار تو بگو چی شد ک شدم دچار تو

میگن ابراهیمو انداختن تو اتیش یه نخ گل همراش بوده همونجا روشن کرده

و این چنین اتش ب گلستان تبدیل شد

e60
وانت
میگن بی ام و نمایندگی ایرانو بزنه از اینا تولید میکنن اسمشم میزار المیسان(برگرفته از اریسان و کتاب دلفین ها نون بربریو کالباس میخورند)

اگه جرات خدافظی با گذشته رو پیدا کنی زندگی با سلامی جدیدی ب پیشوازت میاد

سلامممممممممممممممممم بشریت معین امددددددد