زندگی به یک "دوچرخه" می مانَد ؛
اگر یکسره و بی توقف ، در مسیرهای سخت ، رکاب بزنی ؛ جایی در میانه ی راه ، تکه های دوچرخه از هم باز می شود و تو می مانی و زخم های روی تن و حسرتِ مسیرهای نرفته ...
اگر رکاب نزنی ؛ حرکت نمی کنی و اگر بیش از اندازه آهسته ، رکاب بزنی ؛ تعادلت بهم می ریزد و زمین می خوری .
این تویی که تصمیم می گیری هر از گاهی توقف کنی ، پیچ و مهره ها را محکم کرده ، دستی به سر و گوش دوچرخه ات بکشی ، نفسی تازه کنی و با خیالی آسوده ، مسیر خوشبختی ات را طی کنی ،
این تویی که تصمیم می گیری با چه سرعتی برانی که نه آنقدر کم باشد که بی حرکت اندر خمِ کوچه ای بمانی و نه آنقدر زیاد ؛ که زمین بخوری ...

پسند

بازنشر