داستانی بسیار شنیدنی وپند اموز حتما حتما بخوانید.
در زمان‌های قدیم مردمی بادیه‌نشین زندگی می‌کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و می‌خواست در طول روز پسرش کنارش باشد.
اين امر مرد را آزار می‌داد و فكر می‌كرد در چشم مردم کوچک شده است.
هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت: مادرم را نیاور، بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار که از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد.
همسرش گفت: باشه آنچه می‌گویی انجام می‌دهم!
همه آماده کوچ شدند، زن هم مادرشوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک‌ ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.
آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود، مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت، اوقات فراغت با او بازی می‌کرد و از دیدنش شاد می‌شد.
وقتی مسافتی را رفتند و هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند، مرد به زنش گفت: پسرم را بیاور تا با او بازی کنم.
زن به شوهرش گفت: او را پیش مادرت گذاشتم!!
مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟؟!!
همسرش پاسخ داد مادیگر او را نمی‌خواهیم زیرا بعدها او من را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی، خواهد گذاشت تا بمیرم!
حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد، سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگ‌ها به سمت آنجا می‌آمدند تا از باقیمانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.
مرد وقتی رسید؛ دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگ‌ها دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می‌کند و تلاش می‌کند که کودک را از گرگ‌ها حفظ کند.
مرد گرگ‌ها را دور کرد و مادر و فرزندش را باز گرداند و از آن به بعد، موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر می‌کرد و خود با اسب دنبالش روان می‌شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می‌کرد و مقام زنش در نزدش بالا رفت.
"انسان وقتی به دنیا می‌آید، بند نافش را می‌برند ولی جایش همیشه می‌ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود ..."
اگر مادری در قيد حيات داريد؛ حداقل يک تماس با محبت با او بگيريد تا صدای كودكی كه سال‌ها عاشقانه بزرگش كرده بشنود و از ته دل شاد شود
و اگر "مادران آسمانی" داريد؛ برای شادی و آرامش روحشان فاتحه‌ای بفرستيد.
لطفا مادرتان را از یاد نبرید... زیرا هرگز نخواهید توانست. حتی یک ذره از زحماتی که در دوران حمل وکودکی برایتان کشیده. را جبران کنید..
فراموش نکنید. که با از دست دادن پدر ومادر خیر وبرکت از زندگی هامون خواهد رفت. زیرا انها هرگز برنمیگردند
*دوستان مراقب باشیم.. چون خیلی زود.. دیر میشود*
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.