• ■●•.
    یه مانتو دارم بشور بپوش
    شب به شب آبمالش میکنم میندازمش
    گَلِ طیناف
    یه امشبی زدیمش به گیره رخت
    انداختیمش به قلاب آویز لوسر سر در ورودی
    یه تشتم زیرش که آبش را نگیره بیاد وسط اتاق
    چراغ خاموش..
    منم درازکش تا بلکم خوابم بگیره که خب آخرم اومدم اینجا ُ شروع کردم به پست گذاشتن..
    خلاصه داشتم نگاش میکردم که از سقف آویزونه..

  • ..تو تاریکی انگار جون داش
    انگار منم که آویزونم

  • ..خیییلی شبیهم شده
    خسته تو خود رفته
    سرشونه ها افتاده
    داره همراه باد کولر تاب میخوره درست عین وضعیت من و روزگار.

دیدگاه غیرفعال شده است.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.