ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ این داستانک از استاد ناصر مقدم خیلی شیرینه فاطی
مژگان دگرگونیِ شگرفی در آناتومیِ باشندگان (ساکنان) محله به وجود آورد. پیش از اینکه او «رژِ لب» را به اهالیِ محله معرفی کند، «لب» بخشی از «دستگاه گوارش» بود که وظیفهی آن، گرفتنِ لبهی ظرف و هدایتِ غذا و نوشیدنی به سمتِ دهان بود؛ اما مژگان با معرفیِ انواعِ رژهایِ قرمز و صورتی تا مشکی و شکلاتی، لب را تبدیل به اندامی متعلق به «دستگاه عشق و عاشقی» کرد! اقدس به سرعت خطر را احساس کرد. به ویژه آنکه دخترش فاطمه هم به استفاده از رژ لب روی آورده بود؛ بگذریم از اینکه رژ قرمزی که استفاده میکرد اصلا به صورتِ گندمگوناش نمیآمد و ناشیانه هم به اطرافِ دهان میمالید. اما اقدس نگرانِ گسترشِ بیبندوباری در محله بود. برای همین توی گوشِ زنهای محله خواند که رژِ لب از خونِ «خوک» درست میشود و نجس است! و الحق که حقهاش گرفت و زنانِ محل، جز در عروسیها که انواعِ منکرات به مدتِ چند روز برای زن و مرد آزاد میشد، در باقیِ روزها از رژ استفاده نمیکردند. اما در همان روزهای عروسی هم، تمامِ مدت لبهایشان را غنچه میکردند که مبادا رژ با زبانشان تماس پیدا بکن
Asalam
و به جهنم بروند. آنها طوری لبهایشان را لوله میکردند که به نظر میرسید قصد دارند بوس کنند و میهمانانِ غریبه که با خُردهفرهنگِ محلهی ما بیگانه بودند، ممکن بود دچارِ سوءتفاهم بشوند! مژگان همچنین، «چشم» را که یکی از حواسِ پنجگانه و وظیفهاش «دیدن» بود و مژهها که وظیفهی محافظت از چشم را به عهده داشتند، به اندامی «تجملاتی» تبدیل کرد که کارکردِ اصلیِ آن نه «دیدن» بلکه «چشمک زدن» شد! مژگان، یکی یک دانه از این انبردستها (فرمژه) به زنهای محله داده بود و خیلی عجیب بود که اقدس برایِ «تاب دادنِ مژهها» ممنوعیتی وضع نکرد! من با اینکه بچه بودم، اما همان زمان هم از چشمک بدم میآمد و به نظرم خیلی ضایع میرسید! با این حال در زمانِ خودش، در پیشبردِ زندگیِ مردم نقشِ ملموسی داشت.به اذعانِ خودِ مژگان، او و شوهرش مهدی به مددِ همین چشمک بوده که نگاهشان به همدیگر قفل میشود و وصلت صورت میگیرد. بعدها هم مرتبا میشنیدم که با چشمک دخترها و پسرها همدیگر را پیدا میکردند
Asalam
حالا تو با چشمک با آقا سالار آشنا شدی یا لبای رژی لوله ای 🤣🤣🤣
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
ممنونم عسل جان از داستانک قشنگت 😊😍❤🌹
مخصوصا اونجاش که فاطمه دختر اقدس خانم هم به رُژ لب رو آورده بود 🤭🖐🌹
Asalam
ممنونم عسل جان از داستانک قشنگت 😊😍❤🌹
مخصوصا اونجاش که فاطمه دختر اقدس خانم هم به رُژ لب رو آورده بود 🤭🖐🌹
😁🤭قربونت برم. فاطی عزیز منی ❤️
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
حالا تو با چشمک با آقا سالار آشنا شدی یا لبای رژی لوله ای 🤣🤣🤣
والا اون اونقدر از من دلبری کرد شعر فارسی و ترکی واسم نوشت دلم رفت 😅
ولی اون اول عاشق چشمام شد بعد عاشق لبام با رُژ قرمز 😄😄😄
Asalam
والا اون اونقدر از من دلبری کرد شعر فارسی و ترکی واسم نوشت دلم رفت 😅
ولی اون اول عاشق چشمام شد بعد عاشق لبام با رُژ قرمز 😄😄😄
به به چه شود بساط شعر و شاعری به راه بوده پس میدونسته چه جوری دل دختر قشنگ مارو ببره 😁😁😁 بمونید برای هم سالهای سال با رژ لبای قرمزت کلی بوس کنی 😁💋
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
😁🤭قربونت برم. فاطی عزیز منی ❤️
قربونت خیلی مهربون و دوست داشتنی هستی عزیزم 🙏❤🌹
ولی عسل یادمه میرفتیم آذربایجان عروسی زنای سن بالاتر رُژ میزدن روسری شون و میگرفتن جلوی دهنشون که دیده نشه 😊
Asalam
قربونت خیلی مهربون و دوست داشتنی هستی عزیزم 🙏❤🌹
ولی عسل یادمه میرفتیم آذربایجان عروسی زنای سن بالاتر رُژ میزدن روسری شون و میگرفتن جلوی دهنشون که دیده نشه 😊
دل به دل راه دختر قربون شکلت 😚💋
هنوزم نسلای قدیمی نسبت به زدن رژ مقاومت میکنن 😂😂😂
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
اره واقعا هر دو عاشق شعر خوندن هستیم در طول هفته حتما واسه هم شعر میخونیم 😊ان شاالله عزیزم
Asalam
اره واقعا هر دو عاشق شعر خوندن هستیم در طول هفته حتما واسه هم شعر میخونیم 😊ان شاالله عزیزم

خیلی خوبه که علاقه مندی مشترک دارین 😍
فدات شم مهربون
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
دل به دل راه دختر قربون شکلت 😚💋
هنوزم نسلای قدیمی نسبت به زدن رژ مقاومت میکنن 😂😂😂
حتی مادرم من وقتی رُژ میزنم میگه کمرنگ کن تو خیابون به لبت نگاه میکنند میگم مامان بخدا دیگه کسی به لب نگاه نمیکنه 😄
Asalam
حتی مادرم من وقتی رُژ میزنم میگه کمرنگ کن تو خیابون به لبت نگاه میکنند میگم مامان بخدا دیگه کسی به لب نگاه نمیکنه 😄
😂😂😂😂عزیزم مادره دیگه نگاه نگران داره بهت 🥺🥹 سایش مستدام فدات شم 💋❤️
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
خیلی خوبه که علاقه مندی مشترک دارین 😍
فدات شم مهربون
بله واقعا ان شاالله یه عشق پاک مثل قلب خودت قسمت و روزیت بشه 😍😘❤خیلی ماهی عسل جان
Asalam
بله واقعا ان شاالله یه عشق پاک مثل قلب خودت قسمت و روزیت بشه 😍😘❤خیلی ماهی عسل جان
مرسی جیگرم 🙈❤️ ماه تری
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
ممنونم فدای محبتت روح مادرت شاد مادرت حتما خیلی بهت افتخار میکنه عسل
Asalam
ممنونم فدای محبتت روح مادرت شاد مادرت حتما خیلی بهت افتخار میکنه عسل
دورت بگردم خب. تو واقعا با محبتی خوش بحال آقا سالار همچین گلی داره 🥹❤️
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
عزیز دلم نظر لطفته
باز هم داستانک داشتی خوشحال میشم برام بفرستی 🙏😍😘
Asalam
عزیز دلم نظر لطفته
باز هم داستانک داشتی خوشحال میشم برام بفرستی 🙏😍😘
آره دارم حتما میفرستم قربونت برم 💋❤️😍😚
Asalam
فاطی چیزی شده؟
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
نه عسل جان چطور مگه ؟