درد
از زیر پوست عبور می کند
از رگهایی که در ما پیچیده است
از تصویری که در انتهای چشم ایستاده بود

درد
اسم تو بود
که آهسته آهسته در سر قدم می زد
و می دانستیم
هیچ گریزی نیست
جز فراموشی...

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.