حرکت که کنید،درها باز می‌شوند…
و آن‌ گاه متوجه خواهید شد
هیچ‌گاه واقعاً دری بسته نبوده!
آنچه بسته بوده، ذهن شما بوده است.
حرکت در زندگی، شما را صرفاً به آنچه می‌خواهید نمی‌رساند، بلکه شما را به آن‌ کسی که واقعاً هستید، نزدیک می‌کند.
نمی‌دانید چه کسی هستید؟
پس فقط یک کار لازم است: حرکت کنید.
در مسیرِ حرکت، با خودِ واقعی‌تان ملاقات خواهید کرد.
و فکر می‌کنم هر کسی در درون خودش می‌داند «حرکت» برایش چه معنایی دارد. چون فقط خود ما می‌دانیم کجا متوقف شده‌ایم، و کجای زندگی‌مان نیاز دارد توقف را با حرکتی کوچک، آهسته اما مداوم، پشت سر بگذاریم.
حرکت کنید تا فعالانه در زندگی‌تان حضور داشته باشید: بلند شوید، تلاش کنید، شکست بخورید، ادامه دهید و موفق شوید.
حتی در دردها و شکست‌ها، اگر فعالانه در زندگی‌تان حضور داشته باشید، نتیجه‌اش بسیار با کسی که فقط در ذهنش زندگی را تجربه می‌کند، فرق دارد.
و در نهایت…
ایستاده، در حال حرکت، با سری برافراشته و لبخندی بر لب
از دل درد عبور کردن، با زندانی کردن خود، شکنجه دادن بدن، و محروم کردن خود از زندگی و منتظر ماندن برای عبور خودبخودی درد…
فرق دارد، نه؟
دیدگاه غیرفعال شده است.

بازنشر