رفتم که از دیوانهبازی دست بردارم
تا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم
واکرد درهای قفس را، گفت: مختاری!
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم
بیزارم از وقتی که آزادم کند، ای وای!
_روزی که خوشحالش نخواهد کرد آزارم_
این پا و آن پا کرد، گفتم دوستم دارد
اما نگو سر در نمیآورده از کارم!
از یال و کوپالم خجالت میکشم اما
بازیچهی آهو شدن را دوست میدارم
با خود نشستم مو به مو یادآوری کردم
از خوابهای روز در شبهای بیدارم
من چای میخوردم به نوبت شعر میخواندند
تا صبح، عکس سایه و سعدی به دیوارم
مهدی فرجی
آرش ( گروه لاله های سرخ )
⛰ سلاااااااام بزرگوار
🌾 روز بهاری تون آرام و شاد
🍀 و سرشار از خوشبختی و عشق و آرامش …
💚 بهار زندگیتون طولانی و سبز تر از هر بهاری ✍️🏻 ...
🌿 لینک
مائده(چامه)
سلام اقای آرش بزرگوار روزتون قشنگ