از لابلای تار و پود تنم ،
درد ، فریاد می کشد....
گوش ثانیه هایم کرشده ،
از ضجه های تب آلود احساسم ...
از ناله های گوش خراش عابری پیر ،
که در من پرسه می زند....
و
بی خیالی ات ....
که لحظه به لحظه ،
مرا به مرگ نزدیک تر می کرد ....

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.