سالار
با تو هــــــر لحظه دلم میل تپیدن دارد
از لبت بوســـــه ی دزدانه چشیدن دارد
لای هــــر بیت غــــزل وای صدایم بزنی
کودکی های تنـــم شـــــوق دویدن دارد
خفته درشهر نگاهت بخدا شعر و شراب
نــاز چشمـــان خمــــــار تو خریدن دارد
گونه ات مثل اناری شده بانوی بهــــــار
پرم از وســـــوسه اش لذت چیدن دارد
باز کن روســــریِ لعنتی از روی ســــرت
رقص گیســـــوی پریشان تو دیدن دارد
نازنین اوج تـــماشایی و دیـــــوانه دلم
تا بیایی به ســــرش شـــور پریدن دارد
میکشم بار ملامت همـه را از دل و جان
درد عشــــــق تو به واللّـه کشیــدن دارد
سالار
قربونت برم مهربونم...خطاب آخر شبیه قشنگی بود...خوشمان آمد زیاد...و دلمان رفت زیادتررر...😊😍😘🌷
تا گورمه سم ...او مصحیفه رخساروعی...
مین جانیم اولا....ورمه رم عزرائیله سنسیز..!!!
😊😍😘❤🌼🌼🌼🙏
ᎦᏗᏖᏋᎷᏋᏂ
قربونت برم مهربونم...خطاب آخر شبیه قشنگی بود...خوشمان آمد زیاد...و دلمان رفت زیادتررر...😊😍😘🌷
تا گورمه سم ...او مصحیفه رخساروعی...
مین جانیم اولا....ورمه رم عزرائیله سنسیز..!!!
😊😍😘❤🌼🌼🌼🙏
خوشحالم که خوشت اومد تقدیم نگاهت عزیزم 😊❤🌹