یبار هم که فروشنده بودم شب عید بود یه باباهه امد برای دخترش شلوار بخره اما پولش نرسید چیزیکه دلش میخواد رو بخره، گفت ممنون و رفت، دخترش ولی چشمش دنبال همون شلوار بود
گذاشتمش داخل کیسه رفتم دنبالشون گفتم هدیه شب عید من به تو
دلم اون موقع میخواست لباش بخنده و شد.

چــه حس خوبیــه خدایی 😍

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.