دلتنگی که میاد، انگار یه زخمه که هیچی نمی‌تونه التیامش بده. همیشه یه حس گم بودن دنبالمه، یه خلا که هیچی نمی‌تونه پرش کنه. هر وقت به یاد تو میفتم، یه سنگ سنگین رو قلبم می‌افته، طوری که حتی نفس کشیدن هم سخت میشه. این درد دیگه از من جدا نمی‌شه، یه چیزی که روز به روز بیشتر پیچیده میشه. دنیا برام یه راه تاریکه که هیچ‌وقت تموم نمیشه، فقط گم می‌شم توش. هیچ چیزی دیگه انگار نمیتونه منو از این دلتنگی بیرون بیاره. همه چی ساکت شده، و من تنها با این حس دردناکم موندم

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.