مامانبزرگم و یکی از داییام رفتن شمال
یه دایی دیگم که سربازه تهران مونده
کلا برای افطار و سحری چیزی نداره بخوره آشپزی هم نمیکنه
چندبار گفتیم اومده خونمون افطار کرده یه بارشو،
میگه تو پادگان باشم اونجا افطار میکنم
سحری رو میدیم ببره با خودش خونه داشته باشه تا مامانبزرگم برگرده
دیشب و امشب که کلا من دارم آشپزی میکنم
فک کنم خبر نداره و فک میکنه خواهرش میپزه
البته خدایی مامانمم زحمت میکشه ها ولی وقت این کارو نداره دیگه که من انجامش میدم
ولی یکم طول میکشه آشپزی و اینا
#کافه_تنهایی
pinkrose
ravaniii
افلین دخمل خوب و نازنین



قربونت عزیزدلم
بخاطر همین دیشب و امشب موزیک نمیشد بزارم
ببینم مامانبزرگم کی میاد
pinkrose
اشکال نداره کاره واجبتر داشتی
سعید
ravaniii
اشکال نداره کاره واجبتر داشتی


فدات بشم که خب
ravaniii
چیشده؟
سعید
خدا قوت خانوم دکتر
pinkrose
فدات بشم که خب

خدا نکنه مهربونم
ravaniii
خدا قوت خانوم دکتر

مرررسییی
ravaniii
خدا نکنه مهربونم

